میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم شهید ایران در دوره قاجار را باید از پیشگامان حمایت از تولیدات داخلی و کالاهای ایرانی دانست. امیر معتقد بود که ایران نباید بازار فروش کالاهای خارجی باشد. بلکه باید اساس اقتصادمملکت را بر تهیه این کالاها در داخل کشور مبتنی نمود. این کار احتیاج به سرمایه و کارگر فنی و مدیریت اصولی داشت و این هر سه عامل در ایران آن روز تا حدی موجود بود. اما مانع اساسی چنین تحولی یعنی جانشین ساختن تدریجی صنایع دستی متوسط با صنایع ماشینی. ضدیت صریح استعمار خارجی بود که امیرکبیر این عامل عمده را نیز خلع سلاح کرد.
میرزا تقی خان به منظور بسط صنایع. سرمایه کافی در اختیار اهل فن گذاشت و کارخانجات شکرریزی در ساری و ریسمان ریسی و چلوار بافی در تهران و حریر بافی در کاشان و سماور سازی و کالسکه سازی در اصفهان و تهران تاسیس کرد. وی با تشویق استادان در ایجاد مسنوجات و مصنوعات جدید و انجام اختراعات در این زمینه ها در اصفهان و کاشان اقدام به تاسیس کارخانه ها ماهوت سازی و دادن دستورات لازم در این خصوص به نماینده ایران در اتریش و صدور امریه ای مبنی بر ایجاد نمایشگاهی از محصولات صنعتی ایران در تهران کرد که همه اینها علامت درک صحیح امیر کبیر از قوانین درونی اقتصاد سرمایه داری که در جهت نابود ساختن صنایع یدی عمل میکرد، است. او عده زیادی از خبرگان و استادکاران را برای آشنایی با فنون و صنایع جدید به مسکو و پطرزبورگ فرستاد. اینها پس از بازگشت به ایران کاغذ گرخانه اصفهان. بلور سازی تهران و کارگاه های چدن ریزی و نساجی را در ساری بوجود آوردند.
از سوی دیگر در پرتو حمایت و هدایت امیر رشته هایی از صنایع دستی که قابلیت توسعه را داشتند چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت و مرغوبیت در راه تحولات اساسی افتادند. چنانکه شال های کرمانی معروف به شال امیری به چنان نفاستی از بافت و از لحاظ جنس رسید که از شال های کشمیری پیش افتاد و شال جوغان پشمین مازندران که به دستور امیر بجای ماهوت خارجی به لباس سربازان اختصاص یافت تولید وسیع و با ارزشی پیدا نمود.
امیرکبیر با توسعه و نفوذ سرمایه گذاری خارجی مخالف بود. زیرا او خوب می دانست که با سرمایه گذاری خارجی و اصولا نفوذ سرمایه خارجی به هر نحو در اقتصاد مملکت به منزله تملک تدریجی منافع اقتصادی و بازارهای تجارت داخلی است و سرانجام موجب اسارت و استعمار خواهد گردید. چنانکه بعدها همانطور هم شد. این ادراک صحیح از فرمانی استنباط می گردد که این مرد دانا و توانا در مورد استخراج معادن ایران صادر کرد و خارجیان را از مداخله در این مورد ممنوع نمود. اما افسوس که دشمنان، اجازه ندادند این فرزند لایق ایران زمین به اصلاحات خود و قطع دست بیگانگان از این خاک پاک ادامه دهد و در نهایت او را مظلومانه در حمام فین کاشان به شهادت رساندند.
غم نامه ی امیرالمومنین علی (ع)
باز نخلستان و چاه و است و علی / کوفه در خواب گناه است و علی
کوفه خواب است و کسی در جاده نیست / در تمام شهر یک آزاده نیست
کوفیان با ننگ سودا می کنند / از علی امشب تبرا می کنند
باز امشب عشق تنها می شود / زخم ، سهم فرق مولا می شود
کوفیان امشب « ولی » را می کشند / فاتح خیبر « علی » را می کشند
آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود
باز امشب عقده ها گل می کند / بر لبان غم ، دعا گل می کند
پشت نخل آرزو ، خم می شود / داغ حسرت سهم ، آدم می شود
می شود امت یتیم و بی امام / عشق ، ناکام و عدالت ، ناتمام
جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار
کوفه ، ای ظلمت سرای شب نورد / کوفه ، شهر عافیت ، آیین زرد
کوفه ، ای نامرد ، ای شهر فریب / کوفه ، ای بی درد ، ای شهر فریب
زادگاه و قبله ی اصحاب باد / پنج فصل عدل را دادی به باد
خوب می دانم علی سهمت نبود / درک آن خورشید در فهمت نبود
چاه کو ، تا بشنود درد مرا؟؟؟ / ماه کو ، آن شاهد درد آشنا؟؟؟
خانه ام امشب دوباره ابری است / گریه ، گام آخر بی صبری است
بی تو بر دل مانده زخم صد فدک / کو دو بیتی ، کو جنون ، کو نی لبک
ای علی ، سنگ صبور فاطمه / وارث زخم غیور فاطمه
ای شهید فتنه ی قوم جمل / بهترین تفسیر اخلاص عمل
چشمهایت ای طلوع دلنواز / بر جهان ای کاش می تابید باز
شیعیان ، من داغدار حیدرم / داغدار آن بهار پرپرم
بی علی ، ماییم و اندوهی مدام / روبروی ماست راهی ناتمام
بی علی ، دنیا ندارد اعتبار
وای بر ما… وای بر این روزگار
قال الباقر (علیہ السلام):
لا صیام لمن عصے الامام،
و لا صیام لعبد ابق حتے یرجع،
و لا صیام لامراة ناشزة حتے تتوب،
و لاصیام لولد عاق حتے یبر.
روزهے این افراد ڪامل نیست:
۱_ ڪسے ڪہ امام (رهبر) را نافرمانے ڪند؛
۲_ بندهے فرارے تا زمانے ڪہ برگردد؛
۳_ زنے ڪہ اطاعت شوهر نڪرده، تا اینڪہ توبہ ڪند؛
۴_ فرزندے ڪہ نافرمان شده تا اینڪہ فرمانبردار شود.
?بحار الانوار/ جلد ۹۳/ صفحہ ۲۹۵
شما مالک اشترید یا عمار !؟
✅ در جنگ صفین دو شخصیت مطرح در سپاه امیرالمومنین(ع) وجود داشت!
1⃣ مالک اشتر
2⃣ عمار یاسر
✳️مالک رزمندهای دلیر
و عمار روشنگری بود که مسائل را شفاف میکرد.
ولی بودند موجوداتی به نام اشعث که به دلیل وجود عمار جرأت عرض اندام نداشتند!
♦️زمانیکه مالک به پشت خیمه معاویه رسید و عمر و عاص نقشه قرآن بر سر نیزه رو اجرایی کرد، اشعث برخاست و گفت ما با قرآن جنگ نداریم و شمشیر بر گلوی امیرالمؤمنین گذاشتند تا مالک برگردد!!
‼️این کار اشعث در نبود عمار صورت گرفت چرا که عمار به شهات رسیده بود!
و به خاطر نبود عمار و وجود
اشعث جنگ برده شده واگذار شد!
⭕️به خاطر نبود عمار و وجود ابوموسی اشعری امیرالمومنین از خلافت کنار و معاویه خلیفه شد!
♦️به خاطر نبود عمار در صفین، امام حسن(ع) دوباره با معاویه وارد جنگ شد و عاقبت به خاطر نبود عمار در صفین سر امام حسین(ع) در کربلا به روی نیزه رفت!
♦️به خاطر نبود عمار در صفین، دیگر امامان در خفقان امویان و عباسیان خانه نشین شدند و به خاطر نبود عمار صاحبالامر ما ۱۳۰۰ سال است که غایب شده است…
☑️ رهبر و امام همیشه باید مالک داشته باشد و آن هم به وفور
مالک بودن خیلی خوب است
ولی هرجا امام یا پیامبری عمار نداشته کارش به سرانجام نرسیده !
?به همین خاطر فرمودند “أین عمار”
?زبیر ها به گذشته خود ننازند ما برای ادامه انقلاب به عمار نیاز داریم…
چراکه بدون بصیرت قطعا دچار گمراهی میشویم
آخرین نظرات