یا زینب کبری

♦تغییر ماهیت غذا با گفتن بسم الله قبل غذا ♦

? گفتن بسم الله الرحمن الرحیم قبل غذا ماهیت آن غذا را تغییر میدهد و اگر به هر دلیلی مرضی در آن غذا وجود داشته باشد یا آن غذا ناسازگاری داشته باشد و به واسطه آن بیماری به تن منتقل شود با گفتن بسم الله اصلاح میشود.

❇ شخصی بیماری داشت ؛ امام علی علیه السلام به او فرمودند قبل از غذا بسم الله بگو.
گفت و خوب نشد . حضرت فرمودند باید قبل از خوردن هر نوع غذا در سفره بسم الله بگویی.
این کار را کرد و درمان شد!

✅ گفتن بسم الله الرحمن الرحیم قبل از غذا را از کودکی به فرزندانمان یاد بدهیم.
حتی بجای نوزادان خودمان قبل از شیر خوردنشان بسم الله بگوییم. این اثر تربیتی و جسمی برای نوزاد ما دارد.

?فرشته ها فقط در سه جا همراه ما نیستند!

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
خداوند شما را از عريان شدن نهى كرده است.

پس شرم كنيد از فرشتگانى كه همراه شما هستند؛ همان گراميانى كه نويسنده اعمال ‏اند.

آن ها از شما جدا نمی شوند، مگر در سه جا:
زمان قضای حاجت؛ زمان زناشویی و زمان غُسل کردن.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
 حيا و ايمان قرين يك ديگرند اگر يكى از ميان برخاست ديگرى هم برود..

?بحار الأنوار، ج 56، ص 200.
?ئهج الفصاحه ص193، ح 205

من به دعاى امام زمان متولد شدم

نجاشى مى گويد:

زمانى على بن حسين بن بابويه قمى (پدر شيخ صدوق) با ابوالقاسم حسين بن روح قمى نوبختى، سومين نائب خاص امام زمان (عليه السلام) ملاقات نموده وسئوالاتى مى نمايد. (پس از بازگشت) نامه ى مى نويسد واز حضرت حجّت (عليه السلام) مى خواهد که دُعا بفرمايند تا خداوند فرزندى به ايشان عطا کند.

وى نامه را توسط على بن جعفر بن اسود ـ که از مشايخ مشهور قم بود ـ به محضر حسين بن روح مى فرستد تا به دست امام زمان (عليه السلام) برسد.

حضرت در پاسخ مى فرمايند:

(ما برى آنچه که خواسته بودى دُعا کرديم وخداوند به زودى دو پسر نيکو به تو روزى خواهد نمود).

بعدها خداوند از کنيزى دو پسر به نامهى محمّد وحسين به او عطا فرمود (که محمّد همان شيخ صدوق (رحمه الله) است.)

ابوعبد الله حسين بن عبيدالله مى گويد: شنيدم که شيخ صدوق مى گفت: من به دعاى امام زمان (عليه السلام) متولّد شدم، وبه اين مقام افتخار مى کرد.(8)

شعری ازحضرت آیت الله العظمی خامنه ای تقدیم به حضرت امام مهدی(علیه السلام):

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست كه سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد كه دل از سینه بركنم
باری علاج شكر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سركشت
خورشید من برآی كه وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پركشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن كه سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است