باید پذیرفت که در برخی از زندگیها قناعت، مفهوم غریبهای شده و در برخی از زندگیها هم توقعات به قدری بالا رفته که قناعت که گنج تمام ناشدنی است، از معنای حقیقی خود فاصله گرفته است.
نیازهای کاذب در زندگیها رسوخ کرده؛ نیازهایی که عدم پاسخگویی به آنها هیچ اتفاقی را در زندگی تولید نمیکند:
امسال باید مبلمان خانهام را نو کنم. پردۀ آن چنانی باید در خانه نصب کنم. تلویزیونlcd باید در خانه بیاورم. تلفن همراهم باید آن چنان باشد. در مهمانیهای ویژه؛ مثل عروسی نباید لباس تکراری بپوشم. مدل ماشینم را باید بالا ببرم. در مهمانیهایم باید چند نوع غذا باشد. دکوراسیون خانهام باید به روز باشد و … .
اینها همه نیازهای کاذبی است که اگر در خانه نباشد، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و در شب اول قبر هم کسی نخواهد پرسید که چرا دنبال اینها نرفتی؛ اما حالا که تبدیل شده به نیاز، من برای به دست آوردن آن دیگر شب و روز نمیشناسم و اگر آن را به دست نیاورم احساس کمبود میکنم.
وقتی این نیازها در عرصۀ چشم و همچشمی بیفتد، عطش انسان برای به دست آوردن آن دوصد چندان میشود. تأمین پول برای پاسخگویی به این نیازها لازمههایی دارد؛ مثل این که پدر باید دو شیفته کار کند و مادر هم باید شاغل شود؛ این هم یعنی کمگذاشتن از وقت تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
[کتاب منِ دیگرِ ما]
استاد عباسی
آخرین نظرات