موضوع: "تلنگر"
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ……….ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ”
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی…
♦️استادي مي گفت :
?” صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به
? این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز
خواهدکرد ؟
?خودم یا مُرده شور ؟ “
?دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است …
?به آنهايي که دوستشان دارید ،
?بي بهانه بگوييد : ” دوستت دارم … “
?بگوييد : ” در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده
ام به دلم … “
?بگوييد : ” گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه
تر از عمرِ شکوفه هاست … “
? ” بودن ها ” را قدر بدانيم !
?” نبودن ها ” همين نزديكي ست …
⛔ مغرور نباشیم
وقتی پرندهای زنده است،
مورچه را میخورد.
وقتی میمیرد مورچه٬
او را میخورد!
شرایط به مرور زمان تغییر میکند!
هیچوقت کسی را تحقیر نکنید!
شاید امروز قدرتمند باشید ،
اما… زمان از شما قدرتمندتر است
یک درخت،
هزاران چوب کبریت را میسازد،
اما وقتی زمانش برسد ،
یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند!
آخرین نظرات