تلنگر
♦️استادي مي گفت :
?” صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به
? این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز
خواهدکرد ؟
?خودم یا مُرده شور ؟ “
?دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است …
?به آنهايي که دوستشان دارید ،
?بي بهانه بگوييد : ” دوستت دارم … “
?بگوييد : ” در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده
ام به دلم … “
?بگوييد : ” گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه
تر از عمرِ شکوفه هاست … “
? ” بودن ها ” را قدر بدانيم !
?” نبودن ها ” همين نزديكي ست …
آخرین نظرات